بیتابیتا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

بیتای زندگی مامانی و بابایی

در تکاپوی سال جدید و خانه تکانی

دختر خوشگل و فهمیده ی من این روزها هرجا که میریم شلوغه...خیابونا پر از جمعیت و هیاهوی آدمهاست. وقتی شلوغی و خنده های جمعیت و شوق خرید و سال جدیدو تو چهره شون میبینم ناخودآگاه فقط چهره ی معصوم خاله ام میاد جلوی چشمم.جای خالی امیر پسرخاله ام.درد و غم بزرگی که خاله ام تحمل میکنه. دخترم دنیا همینه....به هیچکس وفا نداره.غم و شادی رو با هم داره.فقط باید قدر همدیگرو تا وقتی که کنار هم هستیم بدونیم.عزیزترینم نمیخواستم وبلاگت غم آلود بشه ولی اینها جزِِیی از واقعیت های زندگیه.شما هم وقتی بزرگ و خانوم شدی باید یاد بگیری چطوری با واقعیت های زندگی روبرو بشی و چه عکس العملی رو از خودت نشون بدی.انشالله که همیشه شادی در انتظارت باشه این روزها من...
27 اسفند 1392

15 ماهه شدی هورااااااااااا

فرشته ی آسمونی من امروز 15 مین ماه زندگیتو تموم کردی....روز به روز بزرگتر و خانومتر و البته شیطون تر میشی.من بخاطر داشتن شما خیلی خیلی به خدای مهربون مدیونم عاشقتم مامانی میدونی که؟ اگه بدونم دنبال چی میگردی کمکت میکنم خانومی بچه های امروزی و پیشرفته وقتی بیتا ماهی میشه و میره تو آکواریوم بیتا در حال تماشای کارتون    عاشق این ژست شمام مامانی دالییییییییییی اینجا یهو دیدم رفتی نشستی تو تنگ ماهی           ...
23 اسفند 1392

تولد مامانی

جوجو طلای من امروز سالروز تولد منه.روزی که  از بطن مامانیم بیرون اومدم تا امروز مامان شما باشم خوشحالم خانواده خوب و مهربون و شوهری فهیم و دختری بلوری و ناز نازی دارم.خوشحالم که کنارم هستین و از خدا میخوام بهترینهای زندگیمو همیشه سالم و تندرست در پناه خودش حفظ کنه. دخترم مامانی امروز 25 ساله شد و خوشحال از انکه شمارو داره... عشق ناب و ابدی و خالص من دوست دارم   ...
12 اسفند 1392

مروارید جدید

سیندرلای من بازم یه دندون جدید....پشت هم دندونارو داری رو میکنیا ناقلا.حالا9 تا دندون داری خوشگلم میدونی که مامان عاشقته ...
6 اسفند 1392

گریه ی پرنسس برای خرگوشش

خوشگل  و نانازی من امروز وقتی داشتم اتاقتو تمیز میکردم  خرگوش پشمالوتو انداختم ماشین لباسشویی تا تمیز شه.آخه خیلی کثیفش کرده بودی.دخترم شما که دیدی من خرگوشتو انداختم ماشین نشستی جلوی لباسشویی و های های گریه کردی.مگه ساکت میشدی هرکاری میکردم از جلوی لباسشویی تکون نمیخوردی.فقط ماشینو نشون میدادی و گریه میکردی.منم از فرصت استفاده کردم و ازت عکس گرفتم ولی انقدر تکون میخوردی که همه عکسات تار شد ولی همون عکس تارو واسه یادگاری میزارم برات.... یه کار بامزه هم که امروز انجام دادی جوراب خودتو میپوشوندی به مامان جون(مامان مامانی)اینجاست که دلم میخواد بخورمت ...
4 اسفند 1392

دندونای جدید

عروسک ناز نازی من امروز 30 بهمن 1392 وقتی داشتی میخندیدی متوجه شدم 2 تا دندون خوشگلت جوونه زده.از بد اخلاقیای شما حدس میزدم باید پای دندون درمیون باشه حالا شما 8 تا دندون مروارید خوشگل داری عزیزم عاشقتممممممممممم هوارتا ...
30 بهمن 1392

14 ماهگی بیتاجونممم

عشق مامانی 23 بهمن شما 14 ماهو تموم کردی و وارد 15 مین ماه زندگیت شدی.... نمیدونم چرا پستی که واسه 14 ماهگیت نوشته بودم پریده.ولی اشکالی نداره الان نوشتم. عاشقتم وروجککککککککک ...
27 بهمن 1392